8 ماهگی آوینا
بچه ها جون خیلی وقت بود وقت نداشتم که بیام راستش بچه داری و کار با هم خیلی سخته شب بیداری صبح بیدار شدن و اومدن سر کار واقعا آدمو خسته میکنه خلاصه اینکه امروز 2 تیر 94 و تا دو روز دیگه دخمر ما 9 ماهه میشه الان دیگه غذا میخوره میوه می خوره خلاصه اینکه شیطون شده بابا ماما دادا میگه بعضی وقتا هم میگه ااااااااااااااااااااااا عکسهای جدید ازش می زارم
نگهداری از نی نی
بچه ها جون باید همش 2 ساعت به 2 ساعت بهش شیر بدیم خیلی شب بیداریی داره ولی خیلی شیرینه عاشقشم قلبم می لرزه وقتی بغلش می کنم همه خیلی دوسش دارن آخه اوئلین و تنها نوه هست عکس شبه چهلش رو واستون گذاشتم که کلی گشتم تا لباس دخترونه پیدا کنم.
روز زایمان
بچه ها جون خلاصه من نی نی خوشگلمو دنیا آوردم خیلی می ترسیدم ولی اصلا ترسناک نبود به لطف دکتر حسین زاده و داروهای مسکن عمل خئبی بود دختر من ساعت 12:10 صبحح دنیا اومد خیلی خوشحالم عکس روزه اولشو واستون گذاشتم دختر مامان به دنیا خوش اومدی
27 مرداد 93
عزیز دلم خوبی امروز صبح تو شرکت خیلی ول ول می خوردی هفته دیگه می خوام برم سونو که خیالم جمع بشه حالت خوبه خیلی نگرانتم عزیزم همش فکر می کنم اتاقتو چطور درست کنم منتظرم بریم خونه خودمون
تو با این دل کوچیکت دعا کن زودتر این خونه اجاره بره و ما برگردیم خونه خودمون می خوام لتاق دخمرمو آماده کنم عزیزم خیلی نگرانت هستم همش می ترسم اتفاقی خدای نکرده واست بیفته.
هفته 29 بارداری
سلام آوینا جونم خوبی مامان تا الان که هفته 29 هستم واست کالسکه - روروک - کریر - ساک لباس - چند دست لباس خوشگل خریدم راستی دایی و زن دایی هم واست یه عروسک خوشگل و یه دست لباس شیک خریدن همه واسه اومدنت لحظه شماری می کنند .
عزیزم کاش این چند هفته هم بگذره تو دنیا بیای دلم می خود صورت ماهتو بیبنم.
